نگاهی دیگر به نشانه‌های افسردگی

گاهی در میان دوستان یا خانواده شخصی را می‌شناسیم که به وضوح افسرده است و حتی خودش هم ازین مسئله ناراضی است ولی در مقابل توصیه ما برای مراجعه به روان‌شناس/ روان‌پزشک و دریافت کمک مقاومت می‌کند. چرا؟

بیایید نگاه دوباره‌ای به نشانه‌های افسردگی بیندازیم. مود پایین، کاهش لذت، ناتوانی در تصمیم‌گیری، کاهش اشتها، ناامیدی، دلمشغولی با مرگ….

گاهی زندگی ما حاصل انتخاب‌هایمان نیست. در خانواده‌ای با والدین کمالگرا یا کنترل‌گری بزرگ شده‌ایم که برای تک‌تک انتخاب‌های زندگی ما تصمیم گرفته‌اند. به کدام مدرسه برویم. چه رشته‌ای بخوانیم. چه دوستانی داشته باشیم. چه شغلی انتخاب کنیم و یا حتی برای مهاجرت یا ادامه تحصیل راهی کدام کشور شویم. گاهی این گزینه‌ها را مستقیما برای ما انتخاب می‌کنند و گاهی با دیکته دائمی نظام ارزشی‌شان دست و پای ما را برای انتخاب‌های دیگر می‌بندند. گاهی زندگی در کنار پارتنر یا همسری کنترل‌گر و تمامیت‌خواه هم چنین تجربه‌ای را رقم می‌زند. در نهایت ما صاحب زندگیی خواهیم بود که حاصل عقیده و میل شخصی ما نیست و اغلب اوقات به طرز ناهشیاری تصمیم می‌گیریم ازین زندگی کناره بگیریم. چطور؟

به شکل نشانه‌های افسردگی. با از دست دادن میل‌مان برای ادامه زندگیی که مال خودمان نمی‌دانیم. حالا اگر اطرافیان از ما بخواهند که با مراجعه به روانشناس یا روانپزشک افسردگی خود را درمان کنیم ما اغلب این توصیه را به این صورت می‌شنویم که “برو درمان شو و برگرد و این زندگی که دوستش نداری را ادامه بده”

افسردگی چیزی بیشتر از نشانه‌هایش است و درمان آن هم باید به چیزی بیشتر از برطرف کردن نشانه‌ها معطوف شود. افسردگی در هر شخصی روایت‌کننده قصه زندگی اوست و بدون توجه به این قصه، درمان چیز ناقص و ناکاملی خواهد بود.

اگر علاقه دارید در این مورد بیشتر بدانید و بشنوید به اپیزود دوم پادکست درنا در اینجا یا اینجا گوش کنید.

پگاه مدنی نوشته شده توسط:

یک نظر

  1. مائده
    ژانویه 10, 2019
    Reply

    سلام مطالب سایتتون خیلی خوب و مفیدن. تشکر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *