درمان، نیاز درمانگر یا درمانجو؟

فرانک سامرز جایی به نقل از فروید می‌گوید که بزرگ‌ترین خطری که روانکاو را تهدید می‌کند میل او برای درمان بیمارش است. این اظهار نظر در ابتدا ممکن است گیج‌کننده به نظر برسد. مگر یک درمانگر در مقابله با بیمار باید چه هدف و میلی جز درمان او داشته باشد؟ چرا میل به درمان، تهدیدی برای درمانگر است؟

این میل دست‌کم می‌تواند دو خطر بالقوه برای درمان داشته باشد؛ یک اینکه میل شدید درمانگر به بهبودی بیمار، باعث شود تا او تمامی اطلاعاتی که از بیمار می‌گیرد را با عجله از فیلتر پیش‌فرض‌های تئوریک خود عبور داده و تلاش کند که هرچه زودتر به نتیجه‌ای تشخیصی برسد و بر اساس این نتیجه‌گیری، بیمار را آماج نظرات تفسیری خود قرار داده و با ارائه‌ي این تفسیرها راه را بر هرگونه برداشت و احتمال بالقوه‌ی دیگری ببندد و این امکان را از بیمار بگیرد تا خود و زندگی‌اش را از منظر دیگری ببیند. همانطور که بیلینت اعتقاد دارد درمانگر باید بتواند با رنج بیمار شکیبایی کند و بماند. در این شکیبایی، او ناتوانی نسبی خود را می‌پذیرد به جای آنکه تلاش کند با ارائه تفسیر، رنج بیمار را زدوده و ازین طریق همه‌توانی خود را به اثبات برساند.
خطر دوم اینکه به گونه‌ای شتابزده آنچه را که خود صلاح می‌داند (فارغ ازینکه تا چه حد با پتانسیل‌های بیمار همخوانی دارد) به عنوان درمان و راه حل به او ارائه و یا تحمیل کرده و روند درمان را تبدیل به موقعیتی برای ارضای نیازهای نارسیسیستیک خود کند. این موقعیت، احتمالا تکرار آن چیزیست که یک بیمار نارسیستیک در کودکی خود تجربه کرده. رابطه مادر- کودکی که حول محور نیازهای نارسیستیک مادر شکل گرفته بوده است. تکرار انتقال پاتولوژی.

پگاه مدنی نوشته شده توسط:

2 Comments

  1. فاطمه حق پرست
    آگوست 31, 2017
    Reply

    چقققدر عالی بود خیلی لذت بردم.

  2. لیلی
    می 30, 2021
    Reply

    خیلی مختصر و مفید بود. ممنونم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *