در مواجهه با فرد سوگوار، چه کارهایی نکنیم؟
در اپیزود نوزدهم پادکست فاصله به مسئله سوگ و سوگواری پرداختیم و در بخشی از این اپیزود در مورد بایدها و نبایدهای مواجهه با فرد سوگوار صحبت کردیم. این مقاله خلاصهای از این بخش پادکست است:
وقتی عزیزی را از دست میدهیم، معمولاً اطرافیان با نیت خوب و برای تسلی دادن نزدیکان متوفی وارد عمل میشوند؛ اما بعضی از جملات و رفتارها، هرچند از سر دلسوزی باشند، برای فرد سوگوار آزارندهاند و میتوانند احساس تنهایی و نادیدهگرفتهشدن را در او تشدید کنند. در ادامه به چند نکته مهم در مورد «چه کارهایی نباید بکنیم» اشاره میکنم.
۱. نگوییم «راحت شد»
بهویژه وقتی فرد، پس از یک دوره طولانی بیماری سخت از دنیا رفته، اطرافیان ممکن است برای تسلی دادن بازماندگان بگویند «خب راحت شد دیگر». شنیدن این جمله تقریباً همیشه برای فرد داغدار ناخوشایند است.
برای بازماندگان، آنچه پررنگ است «فقدان عزیزشان» است، نه «راحت شدن» او. بهتر است از این جمله استفاده نکنیم و فقط اگر خودِ فرد سوگوار چنین تعبیری بهکار برد، همراه با ابراز همدلی، با او همصدا شویم؛ نه اینکه خودمان آغازکننده چنین حرفی باشیم.
۲. پرهیز از پرسش و کنجکاوی درباره علت فوت
داشتن حس کنجکاوی درباره علت فوت، بیماری یا حادثهای که رخ داده طبیعی است؛ اما غالباً شنیدن پرسشهای ما درباره جزئیات، برای بازماندگان آزاردهنده است.
مسئله اصلی برای آنها این است که عزیزی را از دست دادهاند و درگیر موجی سنگین از احساسات سختاند. وظیفه ما در این لحظه، بیش از هر چیز، ابراز تسلیت و همدلی با رنج آنهاست. اگر خود فرد سوگوار تمایل داشت درباره جزئیات بیماری یا حادثه صحبت کند، میتوانیم شنونده خوبی باشیم؛ اما بهتر است خودمان آغازگر سوال و کنجکاوی نباشیم.
۳. وارد «مسابقه کی سوگوارتر است» نشویم
در گفتوگو با فرد داغدار مهم است که تمرکزمان را روی او و رنج او نگه داریم. هدف، همراهی با او و به رسمیت شناختن تجربه سوگ اوست.
وقتی شروع میکنیم از سوگهای خودمان، از اینکه «من هم فلان عزیزم را از دست دادم» یا «من شرایط بدتری را گذراندم» صحبت میکنیم، ناخواسته فضا را از او میگیریم و نگاه را از رنج او برمیداریم. معمولاً شنیدن این مقایسهها برای فرد سوگوار خوشایند نیست.
اگر قرار است چیزی بگوییم، بهتر است در راستای همدلی، شنیدن و فهم احساسات او باشد، نه مقایسه رنجها.
۴. اجازه بدهیم فرد سوگوار گریه کند
برای بسیاری از افراد، گریه کردن واکنشی کاملاً طبیعی در سوگ است. اگر فردی در حال گریه است، بهتر است جلوی گریه او را نگیریم و بهویژه از جملاتی مانند «خودِ خدابیامرز راضی نیست اینقدر گریه کنی» استفاده نکنیم.
میتوانیم در سکوت کنار او بمانیم یا با جملاتی مانند «حق داری اینقدر غمگین باشی» همراهی و همدلی خود را نشان دهیم.
در عین حال باید به یاد داشته باشیم که واکنش همه افراد به سوگ یکسان نیست؛ بعضیها ممکن است اصلاً گریه نکنند یا واکنشی متفاوت نشان دهند. نباید به این خاطر آنها را قضاوت کنیم، بلکه لازم است به شیوه شخصی هر فرد برای سوگواری احترام بگذاریم.
۵. به خاطر داشته باشیم که سوگواری فرایندی طولانی است
فرایند سوگواری برای بسیاری از افراد، به طور متوسط بین شش ماه تا یک سال طول میکشد و حتی پس از آن هم قرار نیست فرد سوگوار هرگز غمگین نشود یا فرد ازدسترفته را «فراموش» کند.
انتظار اینکه بعد از مدت کوتاهی، فرد داغدار به زندگی «کاملاً عادی» برگردد و دیگر احساسات مرتبط با سوگ را تجربه نکند، انتظاری غیرهمدلانه و غیرواقعبینانه است.
همزمان باید توجه داشته باشیم که روند سوگواری برای همه افراد یکسان نیست؛ قرار نیست همه، همان الگوهای شناختهشده سوگ را نشان بدهند یا زندگیشان کاملاً مختل شود. بهتر است به شکل منحصر بهفرد هر فرد در تجربه و ابراز سوگ احترام بگذاریم.
۶. غم فقدان تابع سن فرد درگذشته نیست
بالا بودنِ سنِ فرد درگذشته، لزوماً باعث نمیشود غمِ بازماندگان کمتر یا سبکتر باشد. برای بسیاری از افراد، از دست دادن پدر، مادر، همسر یا هر عزیز دیگری، حتی در سنین بالا، همچنان بسیار دردناک است.
بنابراین جملاتی مثل «عمرش را کرده بود» یا اشاره به سن بالای متوفی، معمولاً بهجای تسلی دادن، برای فرد داغدار آزارنده است و میتواند این پیام را منتقل کند که انگار رنج و سوگ او «زیادی» است یا جدی گرفته نمیشود.
در مواجهه با فرد سوگوار، مهمترین کار این است که حضور همدلانه خود را در کنار او حفظ کنیم، بدون قضاوت، بدون عجله برای «تسلی دادنِ سریع»، و با احترام به شکل و زمان سوگواری او. گاهی یک سکوت همراه، یک نگاه مهربان و چند جمله ساده و صادقانه، بسیار موثرتر از هر نصیحت و جمله کلیشهای است.
اولین نفری باشید که نظر می دهد.